... بَچـــِّــ ـهـ مـَـ ــذهَبـــــ ــی ...

یاحق ؛ سلام ، ازاینکه وبلاگ من رو برای مطالعه انتخاب کردید، ممنونم ؛ امیدوارم لحظات خوبی را در وبلاگ من سپری کنید...

... بَچـــِّــ ـهـ مـَـ ــذهَبـــــ ــی ...

یاحق ؛ سلام ، ازاینکه وبلاگ من رو برای مطالعه انتخاب کردید، ممنونم ؛ امیدوارم لحظات خوبی را در وبلاگ من سپری کنید...

... بَچـــِّــ ـهـ  مـَـ ــذهَبـــــ ــی ...

باسلام...
و اما یک توضیح مختصر :

در این وبلاگ سعی کردم مطالب معنوی و مفیدی بگذارم .

قانون خاصی ندارم اما حرف نا مربوط ، نامناسب و غیراسلامی مطلقا نداریم ؛ توهین هم تو مراممون نیست...

راستی برای لایک کردن مطالب باید عضو باشید یا هم همینجا عضو بشید ؛ اما کامنت میتونید بذارید...

درضمن من تو مدت درس و دانشگاه جمعه ها سر میزنم و وبلاگ رو به روز میکنم و مطالب جدید تر میذارم...

؛ دیگه همین...

... خوش اومدید ...

آخرین نظرات
  • ۲۶ آبان ۹۵، ۱۸:۵۳ - سجاد مقید
    عالی

دلم تنگ است یامهدی کجاماندی؟
بگودیشب نمازت راکجاخواندی؟

کناربارگاه مرتضی بودی؟
ویاکه زائرموسی الرضا بودی؟

بگودرمکه درحال دعاهستی ؟
ویامهمان شاه کربلا هستی؟

ویاهرنیمه شب دلتنگ وتنهایی..
عزاداربقیع وقبرزهرایی؟

دلم تنگ است یامهدی برای دیدنت هردم
حلالم کن اگریکدم توراآزرده ات کردم




اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

۱۲ نظر ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۹

از انجماد زمین می رهانی ام بانو!
به سمت آینه ها می کشانی ام بانو!
دلم به پنجره هایت دخیل می بندد
شبی که منتظر مهربانی ام بانو!
مگر برای دلم عارفانه می خوانی!
که روبه روی خدا می نشانی ام بانو!
تمام خانه ات از عطر یاس لبریز است
به مرز عشق و جنون می رسانی ام بانو!
شما کریمه ترین مریم کویر قمی
سروش لحظه بی هم زبانی ام! بانو!

وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد

۶ نظر ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۲۴
سلام
امروز داشتم به مطالبی که گذاشتم نگاه میکردم
دیدم بعضیاش رو اصلاهیچکس ندیده و نظر نداده
یادمه مطالبم رو دسته بندی موضوعی کردم تابیشتر به چشم بیاد اما بازم نشد
خواستم بگم هرموقع فرصت کردید مهمان وبلاگم بشید یه سری هم به بقیه مطالبم بزنید
خوشحال میشم
ممنون
۵ نظر ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۲

یادته همیشه میگفتی اول تو ازدواج میکنی؟

یادته یه موسیقی پیدا کرده بودی میگفتی اول من اینو تو روز عروسیم میذارم؟

یادته سر کلاس طراحی تحلیلی گفتی کارم خراب شده میخوام دوباره کار کنم؟

یادته همیشه با بافتنی های قشنگت هممونو ذوق زده میکردی؟

یادته میگفتم من بلد بودم الان یادم نمیاد،ازت یادمیگیرم؟

یادته میخواستیم بگیم  ازاون شال خوشگلا و جلیقه ها برامون ببافی؟

رفیق...

۹ نظر ۲۱ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۹

" ســــــــــــــــــــلــــــــــــامـــــ "

خیلی دلم برای وبلاگ و شما تنگ شده بود...

خیلی معذرت میخوام که بی خبر رفتم و رفتنم انقدر طول کشید...

سلام


ان شاءالله از این به بعد طبق برنامه سابق جلو میرم و هر هفته یکی-دو مطلب میگذارم...

قالب وبلاگ هم به زودی تغییـــر خواهد کرد...

۲ نظر ۲۱ دی ۹۴ ، ۲۰:۴۳
سلام
ببخشید این چندوقت اصلا فرصت سرخاروندن نداشتم...
یه اتفاق ناگوار هم برام پیش اومده که بعدا جزییاش رو براتون میگم...
چندروزی هم شاید نباشم...
وقت بکنم میام و براتون مطلب میذارم....
منتظرم باشید..
فعلا
۶ نظر ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۴:۴۰

* خواستم این اربعین را کربلا باشم، نشد

از نجف، پای پیاده... کربلا باشم، نشد

رأس ساعت،

پخش زنده،

ارتباط مستقیم ...

خواستم همراهتان تا کربلا باشم، نشد...

زائران بین نمازی در حرم یادم کنید

 
هر نمازی خواستم در کربلا باشم...نشد

کار دستم داد آخر قلب ناپاکم ، حسین ...

اربعین ، پای پیاده ، رفت از دستم حسین ...*


۱۱ نظر ۰۶ آذر ۹۴ ، ۱۹:۱۵

ســــــــــــــــــــــــــــــــــلام


امروز هدفمند اومدم ؛

راستش من یه کتاب کوچیک دارم که به شخصه خودم خیلی دوستش دارم

به ذهنم رسید برای شما دوستان عزیزم هم در وبلاگ قسمت به قسمت بگذارم تا شما هم فیض ببرید ...

ان شاءالله که خوشتون بیاد ...

بیایید قرار بگذاریم که به کمک همدیگه این کتاب رو بخوانیم و درک کنیم ...

من هربار که بیام این مطلب رو ادامه میدم تا ان شاءالله به انتهای کتاب برسیم ...

امروز فعلا مقدمه ی کتاب رو میگذارم تا بخونید :)

کوتاهه اما بسیــــار زیبا ...

۴ نظر ۰۶ آذر ۹۴ ، ۱۲:۰۱

خدا به بنده گفت : بنده من یازده رکعت نماز شب بخوان .


بنده به خدا می گه :خدایا آخه من ...خسته ام نمی تونم .

خدا :عیبی ندارد. دو رکعت نماز «شفع» و یک رکعت نماز «وتر» بخوان .

بنده : خدایا حال ندارم. برایم مشکله نیمه شب بیدارشم .

خدا :بنده من قبل از خواب این سه رکعت رو بخوان

۷ نظر ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۶:۴۰

یا رقیه بنت الحسین (ع)
مـرد میـخواهد بفهـمد معنی این درد را

از دیار شام تا کوفه دویدن ،ساده نیست...



◾▪❤▪◾

وقتی که پدر سه ساله اش را می دید

هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید

شلاق و شب و تاول سرخ پایش...
تنها به خدا فقط خدا می فهمید...



◾▪❤▪◾

...تسلیت آقا جان...

۴ نظر ۲۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۵۱

دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند

چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند

ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم

شود این حادثه تکرار خدارحم کند

یک زن و قافله و خنده نامحرم ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

۵ نظر ۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۷:۳۲

خداحافظ محرم...

مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت!...✋
نمى دانم دوباره تو را
خواهم دید یا نه؟!...
اما☝


اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى........
سلامَم را به ارباب برسان!...

بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد
و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!...

گرچه جوانى مى کرد،
اما به سَرِ سوزنى هم که شده،
تو را از تَهِ دل دوست داشت!...
با روضه، صفا مى کرد و
سَرَش درد مى کرد براى نوکرى!...


مُحَرَّم جان؛ تو را
به خدا مى سپارم!...
و دلم شور مى زند
براى "صَفر"ى
که از "سَفَر" مى رسد!...

۴ نظر ۲۱ آبان ۹۴ ، ۱۹:۰۷